یکی یدونه.....چراغ خونه

لغت نامه 6

فکر کنم این آخرین سری از کلمات دوست داشتنی دخترک باشه که اینجا مینویسم . سرعت یادگیری اون از سرعت نوشته های من خیلی بیشتره .الان دیگه مهارت حرف زدنش خیلی زیاد شده و اسم چیزای رو بلده که اصلا نمیدونم کی یاد گرفته . مثلا جمعه رفتیم پارک داریم از قسمت دستگاههای بدن سازی رد میشیم میگه میخوام برم رو این دستگاه استحارت= استراحت انجاب= انجام(هر وقت میبینه من جلو آیینه هستم میگه مامان داری انجاب میدی  البته پای کامپیوتر نشستن هم یعنی انجاب دادن ) پلاکسیس= پلاستیک شالوت= شاتوت فوف= فوت(که این روزا کلا کارش شمع فوف کردن و تولد تولد خوندن، سر گرمیه دیگه ای نداره ) اگه ازش بپرسی اسم دوست باب اسفنجی چیه میگه بقلاپوس= اختاپ...
27 مرداد 1392

دو روی زندگی

استفاده از ابزار مهربونی برای راضی کردن یه مامان تغریبا عصبانی رو خوب یاد گرفته وروجک خونمون . اگه یه کاری انجام بده که دوست ندارم سریع بهش میگم مامان و ناراحت کردی و یه کم جدی میشم .تندی میاد پیشم و میگه بغلت کنم و بازومو میگیره توی آغوشش و فشار میده . بعد درحالی که داره تو چشمام نگاه میکنه میگه خوب شو...ناراحت نشو ..و خوب نتیجه معلومه یه مامانم غش کرد از عشق و مهربونی دخترش . اما روزای زندگی یه روی دیگه هم داره . چند روز پیش دخترک برای خودش بازی میکرد و من ادامه ناهارشو بهش میدادم (قسمت اول ناهار و نشسته میخوره نصف دیگه رو باید وقتی داره راه میره و بازیگوشی میکنه بهش بدم ) یکدفعه با فریاد گفت اوخ شدم اوخ شدم و جیغی کشید که تا حالا نش...
11 مرداد 1392

خوشحالی های خنده دار یک مادر

حس یه پرنده رو داری که مدت ها توی قفس بوده و حالا آزاد شده و داره اوج آسمون و نفس میکشه....... ........اگر...مادر باشی اون هم مادر بچه ای که لب به نون نمیزده و پنیر که دیگه عمرا .اما حالا به لطف ماه رمضون و سفره افطار نون و پنیر میخوره . تازه دیگه بیشتر خوشبحالت میشه وقتی صبح بعد از بیدار شدن و سلام و کلی چلوندن تا میگی بریم صبحانه بخور بچه ات باخوشحالی فریاد میزنه نون پنیر بخوریم
1 مرداد 1392
1